«بنفشه » را به یاد گیسوانت
به انگشتم گرفتم تاب دادم گل ناز تو را بوسیدم از شوق ولی آن گل کجا ناز تو را داشت نشانی داشت از بوی تو اما کجا چشم فسونسار تو را داشت بروی برگ زیبای « گل سرخ » نهادم با دلی غمگین لبم را به امیدی که با یاد لب تو به صبح آرام بشادی یک شبم را ولی هر چند بوسیدم گلت را دل تنگم چو غنچه نشکفت در آن حالت که گرم بوسه بودم « گل سرخ » تو در گوشم چنین گفت گل سرخم مخوان ای عاشق مست که من پیش لب یار تو خارم به سرخی گرچه دارم رنگ آن لب ولی شیرینی و گرمی ندارم
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: شعر- عاشقانه,
